معنی بانوی تراوا
حل جدول
هلن
تراوا
ترشح کننده
از قهرمانان جنگ تراوا
اگام منون
بانوی بزرگ
بیگم، خاتون
شهربانو
بانوی فرانسوی
مادام
بانوی بخشیده
رادا
لغت نامه دهخدا
تراوا. [ت َ] (نف) تراوش کننده، چون: پرده های تراوا و پرده های نیم تراوا. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب صص 49- 50 شود.
غدد تراوا
غدد تراوا. [غ ُ دَ دِ ت َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) غدد مترشح. رجوع به غدد مترشح شود.
بانوی
بانوی. (اِ) بانو. رجوع به بانو شود. || معشوقه. (لغت نامه ٔ اسدی).
بانوی. [ن َ] (ص نسبی) منسوب به بانه است و بانه از محال کردستان است.
فارسی به انگلیسی
Leaky, Permeable
فارسی به عربی
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) ملکه شهربانو.
معادل ابجد
677