معنی بانوی تراوا

حل جدول

لغت نامه دهخدا

تراوا

تراوا. [ت َ] (نف) تراوش کننده، چون: پرده های تراوا و پرده های نیم تراوا. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب صص 49- 50 شود.


غدد تراوا

غدد تراوا. [غ ُ دَ دِ ت َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) غدد مترشح. رجوع به غدد مترشح شود.


بانوی

بانوی. (اِ) بانو. رجوع به بانو شود. || معشوقه. (لغت نامه ٔ اسدی).

بانوی. [ن َ] (ص نسبی) منسوب به بانه است و بانه از محال کردستان است.

فارسی به انگلیسی

تراوا

Leaky, Permeable

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

بانوی بانوان

(اسم) ملکه شهربانو.

معادل ابجد

بانوی تراوا

677

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری